کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مِثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
مصروع. جن زده. مجنون. مسفوع. شبزق: بمن نمای رخ و اندکی بمن ده دل که با پری زده دارند اندکی آهن. سوزنی. بتی پری رخ و آهن دلی و بی رخ تو چنین پریزده کردار و شیفته است شمن. سوزنی
مصروع. جن زده. مجنون. مسفوع. شَبزَق: بمن نمای رخ و اندکی بمن ده دل که با پری زده دارند اندکی آهن. سوزنی. بتی پری رخ و آهن دلی و بی رخ تو چنین پریزده کردار و شیفته است شمن. سوزنی
فلک ماه. فلک اول. کرۀ ماه: ز دانندگان پس بپرسید شاه کزین خاک چند است تا چرخ ماه ؟ فردوسی. ز ماهی براندیش تا چرخ ماه چو تو شاه ننهاد برسر کلاه. فردوسی. که آیا بهشت است یا بزمگاه سپهر برین است یا چرخ ماه. فردوسی. زبس نالۀ بوق و هندی درای سر چرخ ماه اندر آمد ز جای. فردوسی. ابر کوهۀ پیل در قلبگاه بلورین یکی تخت چون چرخ ماه. اسدی. چه دشتی که گر وی بدی چرخ ماه در او ماه هرشب شدی گم ز راه. اسدی. بکوه رهو برگرفتند راه چه کوهی بلندیش تا چرخ ماه. اسدی
فلک ماه. فلک اول. کرۀ ماه: ز دانندگان پس بپرسید شاه کزین خاک چند است تا چرخ ماه ؟ فردوسی. ز ماهی براندیش تا چرخ ماه چو تو شاه ننهاد برسر کلاه. فردوسی. که آیا بهشت است یا بزمگاه سپهر برین است یا چرخ ماه. فردوسی. زبس نالۀ بوق و هندی درای سر چرخ ماه اندر آمد ز جای. فردوسی. ابر کوهۀ پیل در قلبگاه بلورین یکی تخت چون چرخ ماه. اسدی. چه دشتی که گر وی بدی چرخ ماه در او ماه هرشب شدی گم ز راه. اسدی. بکوه رهو برگرفتند راه چه کوهی بلندیش تا چرخ ماه. اسدی
بدون ماه، تاریک، مقابل ماهناک، مقابل مقمر، مقابل پرماه: ازو بازگشتم که بی گاه بود که شب سخت تاریک و بی ماه بود، فردوسی، مجازاً، افراط در کاری که مطبوع نباشد گفتاری یا کرداری، (از یادداشت مؤلف)، ناخوش آیندی و نفرت و کراهت، (از ناظم الاطباء)، بی لطفی، (آنندراج)، - بی مزگی کردن، افراط کردن در گفتاری یا کرداری نامطبوع
بدون ماه، تاریک، مقابل ماهناک، مقابل مقمر، مقابل پُرماه: ازو بازگشتم که بی گاه بود که شب سخت تاریک و بی ماه بود، فردوسی، مجازاً، افراط در کاری که مطبوع نباشد گفتاری یا کرداری، (از یادداشت مؤلف)، ناخوش آیندی و نفرت و کراهت، (از ناظم الاطباء)، بی لطفی، (آنندراج)، - بی مزگی کردن، افراط کردن در گفتاری یا کرداری نامطبوع
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
که مایه بسیار دارد مقابل کم مایه بی مایه، صاحب علم و خرد بسیار خردمند دانشمند پر خرد پر دانش، که اصل و گوهری گرانمایه دارد بزرگوار بزرگ عزیز شریف عالیقدر، نجیب اصیل، مالدار ثروتمند متمول، عظیم خطیر جلیل، گرانبها پر بها پر ارز پر قیمت ثمین، برومند، قلم مویی که نوک آن پر پشت باشد مقابل کم مایه. یا چای پر مایه. پر رنگ غلیظ. یا ده پر مایه. آباد. یا گنج پر مایه. پر خاسته پر ثروت غنی
که مایه بسیار دارد مقابل کم مایه بی مایه، صاحب علم و خرد بسیار خردمند دانشمند پر خرد پر دانش، که اصل و گوهری گرانمایه دارد بزرگوار بزرگ عزیز شریف عالیقدر، نجیب اصیل، مالدار ثروتمند متمول، عظیم خطیر جلیل، گرانبها پر بها پر ارز پر قیمت ثمین، برومند، قلم مویی که نوک آن پر پشت باشد مقابل کم مایه. یا چای پر مایه. پر رنگ غلیظ. یا ده پر مایه. آباد. یا گنج پر مایه. پر خاسته پر ثروت غنی